کلبه رمانتیک

به دوست داشتَنت مشغولم . . . همانند سربازی که سالهاست ؛ در مقری متروکه ، بی خبر از اتمام جنگ ، نگهبانی می دهد !

“People think a soul mate is your perfect fit, and that’s what everyone wants. But a true soul mate is a mirror, the person who shows you everything that is holding you back, the person who brings you to your own attention so you can change your life.  
John Galsworthy, The Forsyte Saga

A true soul mate is probably the most important person you’ll ever meet, because they tear down your walls and smack you awake. But to live with a soul mate forever? Nah. Too painful. Soul mates, they come into your life just to reveal another layer of yourself to you, and then leave.
“Winter is dead.” 

4 نظرات
By Mehdi
  1. مجید گفت:

    مشاعره محسن چاووشی:
    آه ای دل مغموم، آروم باش آروم …. ای حال نامعلوم، آروم باش آروم
    میون این همه سردرگونی …. دل من گرفته ماه پیشونی
    یه پاییز زدو زمستون سردو، یه زندون تنگو، یه زخم قشنگو …….. غم جمعه عصرو غریبی حصرو، یه دنیا سوالو توسینم گذاشتی
    یه دنیا غریبم، کجایی عزیزم …….. بیا تا چشامو تو چشمات بریزم
    من خام بودمو تو پرم کردی، با اینکه از تو خاطره ام خالی است … مردی که روبروی تو میخواند، جز یک نوار پر شده چیزی نیست
    تنهاترینم من، تنها نذار منو، تنها سفر نکن ……………………. این دلشکسته ی از یاد رفته رو، دیوونه تر نکن
    نگو از تلخی دنیا سیرم …. نگو میرم، نگو که میمیرم
    می خندمو از خنده می ترسم …. هر روز از آینده می ترسم
    من با زخم زبونات رفیقم …. مرهم بذار با حرفات رو زخم عمیقم
    من بی تو چیزی نیستم جز چندتا ابر بی قرار، من بی تو چیزی نیستم جز آه جز گردو غبار
    روزی که نباشد دگری بر سر کویت …. دانی که ز اغیار وفادار ترم من
    نمی دونی، نمی دونی ای دل، اونی که زندگیشو ریخته به پات ……… واسه اینکه تورو از دست نده، چه عذابی، چه عذابی دیده
    هرچه گویی دوستت دارم، بجز تکرار نیست …. خو نمی گیرم به این تکرار طوطی وار، نه
    هرجاکه دیدی چراغی پرفروغه …. تا بهش رسیدی فهمیدی دروغه
    هرکجا رفتیو هرجا موندی، منو بیخبر نذار از حالت ….. اگه تنها شدیو دلت گرفت، خبرم کن که بیام دنبالت
    تاکه پابندت شَوَم از خویش می رانی مرا ……………………. دوست دارم همدمت باشم، ولی سربار، نه
    هم خواب رقیبانیو من تاب ندارم ….. بی تابمو از غصه این خواب ندارم
    من از غلو زنجیر می ترسم، از آه بی تأثیر می ترسم ….. از اتفاق ظاهراً ساده، از اتفاقی که نیفتاده
    همه جا رو گشتم، کجایی عزیزم ….. بیا تا رگامو تو خونت بریزم
    من از شکار نکردم، شما از اینکه شکارم نبوده اید، شکارید
    دو دانگه پیرهنم را، دو پاره از کفنم را، به این دوچشم بدوزید…… سپس ملال تنم را، دو بالو پر زدنم را، دراین کفن بگذارید
    دیوار دور خانه ی ما چینیست، دارو ندارم آنچه که می بی نیست، غیر از خودت که واقعیت داری، هرآنچه دیده ام همه تزئینی است
    تنهای بی سنگ صبور، کوچه ی تنگو سوتو کور ….. تواین شبات ستاره نیست، موندیو راه چاره نیست
    تا چشم کار می کردو تا اعتماد می کردم ، چشمم به هرچه که میدید بی اعتماد تر می شد … معجون دردمندی از سردردو دردسر بودم، با هر مسکن تازه دردم زیادتر می شد.
    دستمو بالا گرفتم تا تو قلبت جا بگیرم … تا بدونی با چه عشقی این شکستو می پذیرم
    من بی تو چیزی نیستم جز، پرده ی بی آفتاب،جز رختخواب کهنه و لیوان آبو قرص خواب
    به دیدنم که میای برام گلاب بیار، که مزه مزه کنم نفس کشیدنتو…. برای تشنگیام یکم سراب بیار، که باز دوره کنم خیال دیدنتو

  2. عطیه گفت:

    سلام
    وب سایت شما هم عالیست
    مخصوصا قالبش

دیدگاه شما

I THINK OF YOU
I THINK OF YOU