کلبه رمانتیک

به خاطر بسپار… همیشه مهمترین شکست ها و پیروزی ها توی ذهن آدم ها شکل میگیره … توی ذهن آدما……هیچ گاه یک روز خوب را با فکر کردن به یک دیروز بد خراب نکنید .رهایش کنید

In finding love, I think it's important to be patient. In being in a relationship, I think it's important to be honest, to communicate, to respect and trust, and to strive to give more than you take.

I believe that imagination is stronger than knowledge. That myth is more potent than history. That dreams are more powerful than facts. That hope always triumphs over experience. That laughter is the only cure for grief. And I believe that love is stronger than death.

8 نظرات
By Mehdi
  1. سمیرا گفت:

    خدایا
    از عشق امروزمان چیزی برای فردا کنار بگذار.

    نگاهی ،

    یادی ،

    تصویری ،

    خاطره ای

     برای هنگامی که فراموش خواهیم کرد

    روزی چقدر عاشق بودیم

  2. سمیرا گفت:

    به تنهایی ات سرک می کشم

    سطری ناخوانده را

    با خیالت می نویسم

    راهی نمانده

    تا به تصویرهای گمشده ات برگردم

    تنها

    بوی بهار است

    که دست های مرا

    به کشف حس تو برمیگرداند

    چقدر برای دوست داشتن

    راه می روم و

    کوچه تمام نمی شود.

  3. سمیرا گفت:

    من صبورم اما…

    به خدا دست خودم نیست اگر می رنجم

    اگر شادی زیبای تو رابه غم غربت چشمان خودم میبندم

    تو نمی دانی چقدر با همه ی عاشقی ام محزونم

    و به یاد همه ی خاطرهات مثل یک شبنم افتاده به خاک مغمونم

    من صبورم اما…

    بی دلیل از قفس کهنه ی شب می ترسم

    بی دلیل از همه تیرگی تلخ غروب و چراغی که تو را از شب متروک دلم دور کند میترسم

    من صبورم اما…

    این بغض گران صبر نمی داند چیست!!!!

    • mehdiipek گفت:

      در تنهــا ترین تنهــــا ییم***/تنهـــــــا کسم تنهای تنهــــــایم گذاشت*** کاش در تنهاترین تنهاییش***/تنهــــــــا کسش تنهای تنهـــــایش نذارد***

  4. سمیرا گفت:

    شبی از پشت یك تنهایی نمناك و بارانی

    تو را با لهجه ی گل های نیلوفر صدا كردم

    تمام شب برای باطراوت ماندن باغ قشنگ آرزوهایت دعا كردم

    پس ازِ یك جستجوی نقره ای در كوچه های آبی احساس

    تو را از بین گل هایی كه در تنهایی ام رویید

    با حسرت جدا كردم                          

    و تو در پاسخ آبی ترین موج تمنای دلم

    گفتی دلم حیران و سرگردان چشمانی ست رویایی

    و من تنها برای دیدن زیبایی آن چشم

    تو را در دشتی از تنهایی و حسرت رها كردم

    همین بود آخرین حرفت و من بعد از عبور تلخ و غمگینت

    حریم چشمهایم را به روی اشكی از جنس

    غروب ساكت و نارنجی خورشید وا كردم

    نمی دانم چرا ؟

    نمی دانم چرا ؟ شاید خطا كردم

    و تو بی آن كه فكر غربت چشمان من باشی

    نمی دانم كجا ، تا كی ، برای چه ،

    نمی دانم چرا ؟

    شاید به رسم و عادت پروانگی مان

    باز برای شادی و خوشبختی باغ قشنگ آرزوهایت دعا كردم

    • mehdiipek گفت:

      آنقـدر بـه ایـن روزهــای تلــخ عـادت کــرده ام کـه وقتــی لبخنـد میـزنـم قلبـم تیـر می کشـد بیچــاره دلم چقدر زود عادت می کنـد بـه نبـودن هر آنچـه کـه می خواسـت…

دیدگاه شما

I THINK OF YOU
I THINK OF YOU