سکوت و صبوری ام را به حساب ضعف و بی کسی ام نگذار ،
دلم به چیزهایی پای بند است که تو یادت نمی آید..
There is always some madness in love. But there is also always some reason in madness.Love is the only force capable of transforming an enemy into a friend.Don't aim for success if you want it; just do what you love and believe in, and it will come naturally.


Love myself I do. Not everything, but I love the good as well as the bad. I love my crazy lifestyle, and I love my hard discipline. I love my freedom of speech and the way my eyes get dark when I'm tired. I love that I have learned to trust people with my heart, even if it will get broken. I am proud of everything that I am and will become.
به چه مشغٖول كنم ديده و دل را كه مُدام
دل تو را مي طلبد ، ديده تو را مي جويد….
زنده بودن حرکتی است افقی
از گهواره تا گور
اما زندگی کردن حرکتی است عمودی
از فرش تا عرش
زندگی یک تداوم بی نهایت است
ماموریت ما در زندگی بی مشکل زندگی کردن نیست با انگیزه زیستن است.
سلطان دلها باش اما دل نشکن
پله بساز اما از کسی بالا نرو
دورت را شلوغ کن اما در شلوغی ها خودت را گم نکن
طلا باش اما خاکی
م ر ی م
تو نه چنانی که منم من نه چنانم که تویی
تو نه بر آنی که منم من نه بر آنم که تویی
من همه در حکم توام تو همه در خون منی
گر مه و خورشید شوم من کم از آنم که تویی
با همه ای رشک پری چون سوی من برگذری
باش چنین تیز مران تا که بدانم که تویی
دوش گذشتی ز درم بوی نبردم ز تو من
کرد خبر گوش مرا جان و روانم که تویی
چون همه جان روید و دل همچو گیاه خاک درت
جان و دلی را چه محل ای دل و جانم که تویی
ای نظرت ناظر ما ای چو خرد حاضر ما
لیک مرا زهره کجا تا به جهانم که تویی
چون تو مرا گوش کشان بردی از آن جا که منم
بر سر آن منظرهها هم بنشانم که تویی
مستم و تو مست ز من سهو و خطا جست ز من
من نرسم لیک بدان هم تو رسانم که تویی
زین همه خاموش کنم صبر و صبر نوش کنم
عذر گناهی که کنون گفت زبانم که تویی
/// مولانا
هیچ چیز در طبیعت برای خود زندگی نمی کند.
رودخانه ها آب خود را مصرف نمکنند،
درختان میوه خود را نمی خورند،
خورشید گرمای خود را استفاده نمی کند،
گل عطرش را برای خود گسترش نمی دهد و…
زندگی برای کمک به دیگران، این قانون طبیعت است.