گاه پرندگان آنقدر سرگرم دانه چیدن می شوند
که پرواز را فراموش و آسمان را از یاد می برند
پرتاب سنگ کودکی بازیگوش می تواند یادآور پرواز باشد .
پرواز و آسمان را بخاطر بسپار …
Love doesn't make the world go 'round. Love is what makes the ride worthwhile.Life without love is like a tree without blossoms or fruit.Love and compassion are necessities, not luxuries. Without them humanity cannot survive.


Love does not consist in gazing at each other, but in looking outward together in the same direction.We loved with a love that was more than love.Lord, grant that I might not so much seek to be loved as to love.
اینجا خیلی معرکه شده واقعا عالیه …….تبریک
/// m r y m ///
ای صاحب محبت، بنگر بدین محبت
پابوس گشته عمری، گرچه که دیده خفت
کز آستانه ی تو، قدوس تر ندیدم
پشتت بسی دویدم، با گریه ها و حسرت
پشتت نفس گرفتم، رویت زِ من گرفتی
من سال ها ندیدم، جز خواب چشم مستت
رفتی زِ من بگیری، زندانِ کوچکم را
دیدی که پس گرفتم، حبسم میان چشمت
صابون زدی شکم را، دلگرمِ دیگرانی
چون من خری نیابی، بگرفته با تو الفت
دستم دراز کردم، نازو نیاز کردم
پشتت به من نمودی، مشغول عشقو عشرت
با یک اشاره ی خود، من را خطاب کردی
دیگر کسی نیابم، چون تو شکوهو حشمت
گفتی برو که رفتم، گفتی بیا که هستم
ای کاش تا همیشه بوسه کنم به دستت
تو صاحب هوایی، همسایه ی زمینم
فرمانروای عشقی، فرمان پذیر عشقت
زیبا تر از ملائک، حاکم تر از ملک ها
در آسمان پرنده، روی زمین پُر عزت
در عرش گر پریدی، من را به یاد آور
در غصه گر خزیدی، بر من بریز خشمت
عاشق کُشی چنان تو، جز من کسی ندیده
مشغول پای بوسی، ماندم به حکم حبست
باید بیاموزیم
برای اشتباه کردن انسان باشید . . . .
و برای بخشیدن خدا . . .
م ر ی م
همه شب بیتابِ تو من هستم
همه شب در چاهِ تو بنشستم
تو بپا یوسف نفروشی هاااااا
در به درت هستم
خاکِ کفت هستم
آینه بشکستم
خود شِکَنَت هستم
من اگرم در چشمِ تو خوارم
هین که بجز تو وصله ندارم
پس تو بدان من عاشقتم تنهاااااا
سر خود بالا کن
عشقو مهیا کن
من رو تماشا کن
در تبِ خوبی هااااااا
ای که ستمکاریت، شهره ی عالم بود
مهرو وفاداریت، در دل خوابم بود
من به وفایت از همه رستم،
نام تو بر لب بود
من به کفت هستم، دل به جفا بستی
سوی تو بنشستم، پشت نمودی زود
ای که عروسکها بشوم من، تا که رها مکنی منو در دم
تا بشوم دامود
رو به تو هستم دور، ناز بکن هم دُور
اشک بریزم تا، آنکه که برقصد رود
آه از دستان ضعیفت، آه از اشکم که بریزد
هی نگو این همه عاشقی بیجا بود
گاهی خدا را صدا بزن
بی آنکه بخواهی از اوگله کنی
بی آنکه بگویی
چرا؟
ای کاش
و بی آنکه نداشتن ها و نبودن ها را
به او نسبت بدهی
گاهی خدا را به خاطر خدا بودنش
صدا بزن
// m y r m//
من از سرِ معشوقه ام
در شعر ها پنهان شدم
من را چ کز شعرش دمم
او خویش دَم را می زند
هر کس زِ من طرحی کشد
زانچه زِ من ریزد برون
من باختم، او ساخته
او خویش من را می برد
م ر ی م ر ی م ر ی م ر ی م ر ی م ر ی م ر ی م ر ی م ر ی م …
… خلسه آرامِ دلم …
Excuse me.
/// م ر ی م ///
این لب بُرَّنده ی من، بَل دل بَرَّنده ی تو
خمسه ی آرامِ دلم، غمزه ی غرنده ی تو
در شِکَرَت غوطه ورم، در نمکت گیر شدم
گرچه که عیار بُدم، لیک زمین گیر شدم
صوفیو درویش منم، کیش وَ پرهیز تویی
گشته زبان جیز منم، کاسه یِ سرریز تویی
نبض منم، قلب تویی، قبض منم، برق تویی
حبس منم، حصر تویی، بر دلِ من قصد تویی
باده تویی، مست منم، هست تویی، فصل منم
آب تویی، تشنه منم، زنده تویی، خواب منم
زرد منم، سبز تویی، ساز منم، رقص تویی
بید منم، باد تویی، مات منم، پاد تویی
ساده وُ دلبسته منم، دلبرو دلدار تویی
بسته منم، باز تویی، در دلِ پرواز تویی
خاص تویی، آس تویی، سکرتو پُر راز تویی
خسته منم، خیره منم
تابلوی پیکاس تویی
زیبا….
…..merci