راه کـه میروی عقـب میمــانـم …
نـه بــرای اینکــه نخواهـم با تو هم قــــدم باشـم …
میخواهـم پا جـــای پاهــایــت بگـــذارم …
میخواهـم رد پــایــت را هــیچ خــیابــانی در آغوش نکشـَـد …!!!
We love life, not because we are used to living but because we are used to loving.Love is a smoke made with the fume of sighs.


We waste time looking for the perfect lover, instead of creating the perfect love.The most powerful weapon on earth is the human soul on fire.
m r y m
میخواهـم رد پــایــت را هــیچ خــیابــانی در آغوش نکشـَـد …!!!
نحوه ای که روزتان را آغاز می کنید
می تواند روی کل آن روز تاثیر بگذارد،
هر روز را با یک لبخند، آرامش خیال،
خونسردی و قلبی سرشار از قدردانی شروع کنید.
///m r y m ///
وقتی گریبان عدم با دست خلقت می درید
وقتی ابد چشم تو را پیش از ازل می آفرید
وقتی زمین ناز تو را در آسمان ها می کشید
وقتی عطش طعم تو را با اشک هایم می چشید
من عاشق چشمت شدم نه عقل بود و نه دلی
چیزی نمی دانم از این دیوانگی و عاقلی
یک آن شد این عاشق شدن دنیا همان یک لحظه بود
آن دم که چشمانش مرا از عمق چشمانم ربود
وقتی که من عاشق شدم شیطان به نامم سجده کرد
آدم زمینی تر شد و عالم به آدم سجده کرد
من بودم و چشمان تو نه آتشی و نه گِلی
چیزی نمی دانم از این دیوانگی و عاقلی
آدم هایی هستن توی زندگی، نه نزدیک، که گاهی حتی هزار فرسنگ دورتر،
ولی انگار این آدم ها همیشه باید باشن،
چسبیده به تو، چشم تو چشم با تو، همنفس با تو.
این آدم ها انگار حق تو هستن،
مال تو هستن و تو،
امروز برای من این نقش رو داری و امان از وقتی که این آدم ها گم و گور بشن و نباشن،
برزخ از همون موقع شروع میشه….
////
در وصف نیاید که چه شیرین دهنست آن
اینست که دور از لب و دندان منست آن
عارض نتوان گفت که دور قمرست این
بالا نتوان خواند که سرو چمنست آن
در سرو رسیدست ولیکن به حقیقت
از سرو گذشتست که سیمین بدنست آن
هرگز نبود جسم بدین حسن و لطافت
گویی همه روحست که در پیرهنست آن
خالست بر آن صفحه سیمین بناگوش
یا نقطهای از غالیه بر یاسمنست آن
فی الجمله قیامت تویی امروز در آفاق
در چشم تو پیداست که باب فتنست آن
گفتم که دل از چنبر زلفت برهانم
ترسم نرهانم که شکن بر شکنست آن
هر کس که به جان آرزوی وصل تو دارد
دشوار برآید که محقر ثمنست آن
مردی که ز شمشیر جفا روی بتابد
در کوی وفا مرد مخوانش که زنست آن
گر خسته دلی نعره زند بر سر کویی
عیبش نتوان گفت که بی خویشتنست آن
نزدیک من آنست که هر جرم و خطایی
کز صاحب وجه حسن آید حسنست آن
سعدی سر سودای تو دارد نه سر خویش
هر جامه که عیار بپوشد کفنست آن
m r y m
آه فاتح قلبم فکرشم نمیکردی
رام کردن این شیر کارِ ساده ای باشه
/****m r y m
من ببازم یا نبازم هر چی شد
دوباره بازم
به تو فکر میکنمو به تو فکر میکنم
به تو فکر میکنمو به تو فکر میکنم
چشمانم را بستم.
خواب تو را دیدم.
چشمانم را که باز کردم نبودی…
من ماندم و باز هم تنهایی … و باز هم—–
م ر ی م
شب بود خسته بودم چشامو بسته بودم
خورشید سر زدو من پیشت نشسته بودم
چشامو باز کردم دیدم ازت خبر نیست
دیدم برام تو دنیا از تو عزیز تر نیست
—
موهات کهکشون و چشمات ستاره هاتن
منظومه های شمسی جفت گواره هاتن
کی بین مهربونا مثل تو مهربونه
نامهربونی با تو بد نیست بد شگونه
با من بمون با من بمون با من بمون با من بمون
من از قبل “باخته” بودم
“مچ انداختن”
بهانه ای بود؛
برای گرفتن دوباره ی “دست تو”
نه راه پس دارم و نه راه پیش …
انتظار
انتظار
انتظار
هیچ رویایی به پای بیداریم با تو نمیرسد
خواب ها فقط خودشان را اذیت می کنند !
— م ر ی م —
مستم چنانکه گویا، مِی خورده ام زِ خوانت
حرفت به روی چشمم، چشمم به روی ماهت
سرگرم تر ز دل من، دلگرم تر ز سر تو
در اوج این ستم ها، زیباست خنده هایت
گر پایِ تو ببوسم، چشمم تو ریش سازی
گر کور گشته چشمم، بازم فتاده پایت
دستی که بسته کردی، چشمی که باز کردی
امروز تا وصالت، آماده شم برایت
هر روز گوشِ بازو، را باز بوسه کردم
ماندم به سر به زیری ، همواره سر به راهت
…«سركش مشو كه چون شمع از غيرتت بسوزد»…
چون شمع سوختم من، نادیده در هوایت
بادی بذر تـو را در دلـــم انداخـــت و ُ رفــت
من مانـــده ام و ُ این ریشــه ی قطــور دلــدادگی
و هـــزار جــوانه ی شــکفته از یـادَت
/// م ر ی م ///
به تو می اندیشم
ای سراپا همه خوبی
تک و تنها به تو می اندیشم
همه وقت، همه جا
من به هر حال که باشم به تو می اندیشم
تو بدان این را، تنها تو بدان!
تو بیا، تو بمان با من، تنها تو بمان!
جای مهتاب به تاریکی شبها تو بتاب!
من فدای تو، به جای همه گل ها تو بخند!
اینک این من که به پای تو در افتادم باز
ریسمانی کن از آن موی دراز
تو بگیر، تو ببند!
تو بخواه، پاسخ چلچله ها را، تو بگو!
قصه ابر هوا را تو بخوان!
تو بمان با من، تنها تو بمان!
راه کـه میروی عقـب میمــانـم …
نـه بــرای اینکــه نخواهـم با تو هم قــــدم باشـم …
میخواهـم پا جـــای پاهــایــت بگـــذارم …
میخواهـم رد پــایــت را هــیچ خــیابــانی در آغوش نکشـَـد …!!!
زیبا…
…..Thank you very much