بیش از این سوی نگاهت نتوانم نگریست.
اهتزاز ابدیت را یارای تماشایم نیست.
کاش میگفتی چیست؟
آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاری است.
گل من دوستت دارم.
The sweetest of all sounds is that of the voice of the woman we love.Being deeply loved by someone gives you strength, while loving someone deeply gives you courage.


Love is a smoke made with the fume of sighs.Love doesn't make the world go 'round. Love is what makes the ride worthwhile.We love life, not because we are used to living but because we are used to loving.
واااااااااااااااااااووووووو دیزاین سایت عاااااااولیییییییییییییییییه کف کردممممممممم رسماااااااااا
نظر لطفتونه……ممنون
ای خدایا
از خودت می خواهمش …
*** م ر ی م ***
در چشم تو گُم می شوم
من سر به دارَت می شوم
قفل دلم را بسته ای پایت
و بیدل می شوم
زور داری، زورمندی، زورگویی ای عزیز
زور کردی بر سرم، من زود آبی می شوم
امشب عذابی از دلت بر این لَبَم نازل شده
پای می بوسم به نامت باز مجنون می شوم
من باز مجنون می شوم
سر به دامن می نهم، تا راحت از من بشنوی
دوستت دارم، چه راحت کویِ تو کَم می شوم
کمترِه از برگ خزانم زیر پای پاکِ تو
بادلت سر زندهُ و بی تو به آخر می شوم
ای تو عاشق کش ، بکش این آخرین دیوانه را
من به مردن در رکابت مفتخر کِی می شوم
كاش نجابتم رابهانه رفتنت نمیكردی!
تابادیدن هر هرزه ای بخود نگویم…..
اگر مثل این بودم او نمیرفت
وصیت نامه یک آدم حسابی:
جیزه جیزه
همه چی جیزه
زن جیزه
عشق جیزه
قند جیزه
کره جیزه
فست فوت جیزه
فیس بوک جیزه
پسر جیزه
سپر جیزه
گناه جیزه
نگاه جیزه
….
جیزه جیزه
همه چی جیزه
///////////////////////////////
قندو کره رو انصافا قبول دارم جیزه …
من پذیرفتم شکست خویش را
پند های دور اندیش را
من پذیرفتم که عشق افسانه است
این دل درد آشنای دیوانه است
میروم شاید فراموشت کنم
با فراموشی هم آغوشت کنم
میروم از رفتنم شاد باش
از عذاب دیدنم آزاد باش
گرچه تنها تر از من میروی
آرزو دارم عاشق شوی
آرزو دارم بفهمی دردم را
تندی برخورد های سرد را
/// م ر ی م ///
دیگر رها مکن مرا ای باوفا ستمگر
با من جفا کنو وفا، هر دست پنج خنجر
از ناخنت چکیده، خونی ز گردن من
این خنجرت تو حلقم، حلقه به گوشتم من
دیدم سواره هستی، اما پیاده هستم
باتوی آسمانی، من در زمین نشستم
تو روی کار بودی، من زیر کار بودم
این کارو بار را سوی آسمان گشودم
پاییز عمر من بود فصل جدایی تو
آید بهار آنروز بینم شمایل تو
یک شب به رغم صبح
به زندان من بتاب
تا من به رغم شمع
سر و جان فشانمت