تا دور از چشمانت كسي آن دو را از نگيرد.
و اينك بر بلنداي قله ي عشق و صداقت نام تو را فرياد مي كنم …
اميدوارانه نامت را مي خوانم.
و اميدوارم كه مرور زمان ذره اي از عشقت در من نكاهد.
و گذر ثانيه ها افزاينده ي مهر و محبتم به تو باشد .
Love is friendship that has caught fire. It is quiet understanding, mutual confidence, sharing and forgiving. It is loyalty through good and bad times. It settles for less than perfection and makes allowances for human weaknesses.


Immature love says: 'I love you because I need you.' Mature love says 'I need you because I love you.'flower cannot blossom without sunshine, and man cannot live without love.
زندگی جاریست؛ بسم الله… از آغاز راه…
مرسی. ان شاء الله.
اگه دامادش شم …
یه خانه رمانتیک می سازم براش لنگه همینجا …
اگه یه روز بتونم …
یه خونه چوبی توی جنگل واقعا قشنگه.
انشاءالله همین طور خواهد بود…..
— م ر ی م —
تو خیال کن آدمای همه دنیا توی شهره
توی شهر بی تو اما دل من با همه قهره
توی شهری که تو نیستی همه جا رو غم گرفته
هر کجا رفتی صدام کن عزیزم دلم گرفته
وبِ من! حیف است حال خوبمان را بد کنیم
راه رود جاری احساسمان را سد کنیم
عشق، در هر حالتی خوب است؛ خوبِ خوبِ خوب
پس نباید با “اگر” یا “شاید” آن را بد کنیم
دل به دریا میزنم من… دل به دریا میزنی؟
تا توکّل بر هر آنچه پیش میآید کنیم
جای حسرت خوردن و ماندن، بیا راهی شویم
پایمان را نذر راه و قسمتِ مقصد کنیم
میتوانی، میتوانم، میشود؛ نه! شک نکن
باورم کن تا “نباید” را “فقط باید” کنیم
زندگی جاریست؛ بسم الله… از آغاز راه…
نقطههای مشترک را میشود ممتد کنیم
آخرش روزی بهار خندههامان میرسد
پس بیا با عشق، فصل بغضمان را رد کنیم…
— m r y m —
نفهمیدم چه می گویی — ببخشم من خطا کردم — اگر من دستو پا گیرم– دگر سربار کم کردم– خودت را مالکم گردان — خودم این خواهشت کردم– اگر مجذوب هر عشقی– به عشقت من وفا کردم– دلم دیگر نمیگیرد — به روحت اقتدا کردم– به دلشادی تو هر دم — دلم را شاد می کردم
پر نقش تر از فرش دلم بافته ای نیست
از بس که گره زد به گره ، حوصله ها را
یک بار هم ای عشق من از عقل میندیش
بگذار که دل حل بکند مسئله ها را
*** m r y m ***
شنا کن، آب دریا را، بزن بر چهره ی خشکم
تو ای ماهی اقیانوس، ز عشقت خالیه مشکم
دو سینه پر نمودی از، محبت ، آبو تاب خود
ز گریه خشک گردیده به گونه جای هر اشکم
تو غرق آبیو من خشک خشکو تشنه می میرم
چنان من را رها کردی، تو گفتی من یه پا کشکم
صدای تاپو تاپ از جانب دل می شنیدم من
به دور از تو نمی دانم چه سازم من بدین رشکم
بسی من التماست می کنم تا یار من باشی
تو اما رو به سوی دیگران گفت که خواهش کم
آتش پرید از تیشه ات، امشب مگر ای کوهکن
از دست شیرین، درد دل با سنگ خارا می کنی؟
*** m r y m ***
بی قرارِ بی قرارم پشتِ تو
پشت کردی تا بمانم پشتِ تو
با سیاست می کنی پشتت به من
تا بدانم جایگاهم پشتِ تو
پشتِ تو له له زدم اما نشد
قسمتم از عشق تو جز پشت تو
بوسه هایی پشت تو من می زدم
خاک پایت سر نهادم، پشت تو
التماست می کنم من را ببین
کاش برگردی ببینی پشت تو
اشک هایم را به پشتت ریختم
همسرت شم گرچه هستم پشت تو
بویِ عشق از پشتِ تو جاری شده
خوش به حالم زانکه هستم پشت تو
گفته بودم گل ندارد پشتو رو
من چرا غمگین شوم در پشت تو
پشتِ تو من غرق عشقو خواهشم
تا ابد ای کاش باشم پشت تو
پشت تو ماندم و بد عادت شدم
بس که عاشق را نهادی پشت تو
کاش برگردی مرا دیدن کنی
پشت کردی روی کردم پشت تو
من اتفاقى آمدم شايد بفهمى كه
عشقى كه طعم ناگهان ميداد، من بودم
از اولين درسى كه خواندى خاطرت مانده؟
مردى كه دستش بوى نان ميداد، من بودم
وقتى خدا هم بيشتر از من تو را ميخواست
وقتى كه دنيا حجله ات را داشت مى آراست
آنكس كه از روى حسادت قبل نوشيدن
دست خدا هم شوكران ميداد، من بودم
از خط قرمز پيش تر رفتن چرا آخر؟
از نردبان سمت سفر رفتن چرا آخر؟
تو مال ماندن بودى و از بين ما دو تا
آنكس كه بوى آسمان ميداد، من بودم
وجدان كه دارى! شعر هايم رو به تكرار اند
درگير پايانى پر از تكرار ديوار اند
بن بست ها از اولش حس بدى دارند
راهى كه پايان را نشان ميداد، من بودم
ديگر چه استفهام تلخى؟با چه تأكيدى
از سستى ايمان من هرگز نترسيدى
هرشب ميان خواب هايم لخت رقصيدى
مردى كه هر شب امتحان ميداد، من بودم
دنياى من خوابيده و چيزى نميخواهم
هى ميپرم در آسمان خالى از ماهم
هى ميپرم هى ميپرم هى ميپرم اى كاش
خوابى كه دنيا را تكان ميداد، من بودم
م ر ی م
عاشقی، معشوقه اش را می پَرَستَد بی هوا
در هوا آن ناز معشوقه پَرَستَد عشق را
عشق سهمی از محبت از دلی بر هر دلی
عاشقِ بیدل به سَر دارد هوایِ عشق را
عشق می آورده او بر کام عاشق می زده
عاشقانه سَر بَرِ معشوقه اَش می ذاشته
آه گفتو بَر فرازِ عاشِقَش چنگی زده
پنجه اش بَر صورتوُ سیمایِ عاشق کاشته
عشق خود معشوقه یِ معشوقه یِ این عاشق است
لحظه هایِ عشق هم معنی زنده بودن است
عاشق معشوقه ای زنده شدم من سالها
خاک هایِ پای را کوبیده بَر من بارها
کسی با سکوتش
مرا تا بیابان بی انتهای جنون برد
کسی با نگاهش،
مرا تا درندشت دریای خون برد
مرا باز گردان
مرا ای به پایان رسانیده
آغاز گردان!
یه شعر برای کودکان زیر 7 سال :
گنجشکِ شانه به سر – به جونو دل بپر -بپر ازین درخت – به اون یکی دیگه -یه کمی دل بده -که شاخه چی می گه -رو شاخه ها بشین -همش برایِ توئه -صدای بالو پرت -تو گوش می پیچه – اگر زمین تو ام -اون آسمونِ توئه-گنجشکِ شانه به سر – به نام عشق بپر
بگذر شبی به خلوت این همنشین درد
تا شرح ِ آن دهم که غمت با دلم چه کرد…